اطلاعات جغرافیایی

کشور : ایران

--

استان : گیلان

--

شهرستان : لاهیجان

--

بخش : مرکزی لاهیجان

--

دهستان : بازکیاگوراب

--

روستا : شکاکم

--

سلام دوستان

این وبلاگ جهت معرفی روستای شکاکم هستش که من در کنار این کار مطالب دیگه ای

هم گذاشتم که یه جور تنوع باشه برای شما عزیزان،که امیدوارم خوشتون بیاد

عزیزانی که دوست دارن عکسای قشنگشون باعث معرفی محله خودمون ومحله خودشون بشه  رو برام E-MAIL كنند كه با اسم خودتون براتون بذارم تو وبلاگ.

hoseinakhlaghi13@yahoo.com

برای انتخاب وبلاگ (اگه خوشتون اومده)روی بنر زیر کلیک کنید و vote رو بزنید.

http://www.iranvillage.ir/article-3325--0-0.html

http://www.iranvillage.ir/article-5245--0-0.html

طرح آبرسانی از روستای شکاکم به لاهیجان برای اولین بار در گیلان، با روش برشکاری زیر آب

پروژه مخازن زمینی و هوایی لاهیجان : پروژه فوق در روستای شکاکم لاهیجان اجرا شده که متشکل از یک مخزن زمینی 15000 متر مکعبی برای ذخیره سازی و یک مخزن هوایی 1500 متر مکعبی نیز جهت تامین فشار آب شرب میباشد. 

برای اولین بار در گیلان، با روش برشکاری زیر آب اخذ انشعاب آب از لوله 1200 میلیمتری فولادی انجام شد.

منطقه گیلان، برای اولین بار در استان ،شرکت سهامی آب منطقه‌ای گیلان در پی اتمام عملیات اجرایی احداث مخازن زمینی 15 هزار و هوایی 1500 متر مکعبی لاهیجان (واقع در روستای شکاکم) به روش برشکاری زیر آب یعنی بهره‌گیری از متخصصین مسلط به غواصی که تجربه عملیات جوشکاری و برشکاری در زیر دریا را دارا هستند، اخذ انشعاب آب از لوله 1200 میلیمتری فولادی خط آبرسانی به شهرهای شرق نزدیک شامل آستانه اشرفیه، کیاشهر، لاهیجان و لنگرود انجام شد.

با این روش ابتدا انشعاب پس از نصب فلنج، در سطح خارجی لوله اصلی انتقال آب، جوشکاری و متعاقبا سایر اتصالات و شیر پروانه‌ای نصب شد و پس از تست غیر مخرب جوش و اطمینان از صحت جوشکاری هماهنگی‌های لازم جهت به حداقل رساندن فشار جریان آب پس از باز کردن کامل شیر پروانه‌ای منصوبه و عبور غواص از آن، عملیات برشکاری لوله اصلی خط انتقال صورت گرفت.

اجرای عملیات اخذ انشعاب به روش برشکاری زیر آب از قطع حداقل 32 ساعته آب شرب و در تنگنا قرار گرفتن جمعیتی در حدود 420 هزار نفر از شهروندان منطقه جلوگیری بعمل آمد.

 

پروژه خطوط اصلی (رینگ) آبرسانی شهر لاهیجان:اجرای این پروزه که به صورت یک حلقه در ناحیه کمربندی شهر اجرا شده که برای ایجاد یکنواختی در فشار و مقدار جریان آب در کلیه مناطق شهر لاهیجان میباشد.    این امر از طریق اتصال به لوله خروجی مخازن زمینی 15000 و هوایی 1500 متر مکعبی لاهیجان که تا          روستای بوجائیه لوله گذاری شده  که طول کل خطوط اصلی(رینگ) برابر 12.6 کیلومتر است که شامل 1920 متر لوله فولادی 800 میلیمتر و مابقی از لوله های پلی اتیلن 500،630 و 710 میباشد.

بیماری پارکینسون

این بیماری برای اولین بار توسط دانشمند بریتانیایی دکتر جیمز پارکینسون در سال 1817میلادی توصیف شد او این بیماری را "فلج لرزان" نامید و لذا این بیماری به او تعلق گرفت. بیماری پارکینسون یک بیماری دستگاه عصبی مرکزی در بزگسالان مسن تر که مشخصه آن سفتی عضلانی پیشرفته تدریجی،لرزش و از دست رفتن مهارتهای حرکتی است.این اختلال هنگامی رخ می دهد که نواحی خاصی از مغز توانایی خود در تولید دوپامین (یکی از ناقلین عصبی در مغز)را از دست می دهند. علایم شایع این بیماری: لرزش،به خصوص در حال عدم حرکت اندام سفتی عضلانی و کندی حرکت در کل بدن راه رفتن نا مناسب به حالتی که پاها به زمین کشیده می شوند و فاصله پاها از هم بیشتر از حالت طبیعی است قامت خمیده از بین رفتن حالت چهره تغییرات صدا،ضعیف و بم می شود اختلال بلع،آبریزش دهان افسردگی،عصبی بودن توانایی ذهنی تا مراحل پیشرفته بدون تغییر می ماند و در مراحل پیشرفته به آهستگی کاهش می یابد..........

این مطلب توسط صغری شهابی شکاکمی تهیه شده لطفاً به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

عید سعید غدیر خم

 

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم، علی یم در است  درست این سخن گفتِ پیغمبر است
گواهی دهم این سخن راز اوست تو گویی دو گوشم به آواز اوست
اگر چشم داری به دیگرسرای به نزد نبی و وصی گیر جای
منم بنده اهل بیت نبی ستاینده خاک پای وصی
خود آن روز نامم به گیتی مباد که من نام حیدر نیارم به یاد
بر این زادم و هم بر این بگذرم یقین دان که خاک پایِ حیدرم

 

  

 

نکاتی در مورد خواص درمانی- داروئی زیتون

در مذاهب مختلف درخت زیتون همواره مورد توجه و شاخص بوده است. مقدس بودن درخت زیتون را میتوان در کتابهای مذهبی گوناگون بویژه در کتب آسمانی قران و تورات مشاهده نمود.

خداوند متعال در سوره های متعددی از قرآن مجید(انعام آیه های 141 و 99 نحل آیه 11 مومنون آیه 20 نور آیه 35 عبس آیه 29 تین آیه 1) از درخت زیتون به عنوان یکی از نعمتهای ارزنده خود برای بشر یاد می کند و حتی به آن قسم می خورد.

                          

 

                            

تاثیرات داروئی(بیش از 70 نسخه شفابخش در مورد خواص زیتون و روغن زیتون)

ادامه نوشته

روش تهیه کنسرو زیتون سبز شکسته

در این قسمت، قدیمی ترین و طبیعی ترین روش شیرین کردن زیتون یعنی تهیه کنسرو زیتون سبز شکسته توضیح داده می شود.

طبیعی ترین روش شیرین کردن زیتون که از قدیم در مناطق زیتون خیز شمال کشور مرسوم بوده است، شیرین کردن یا تلخی زدائی بوسیله آب است. البته در این روش طعم تلخی زیتون کاملاً از بین نمی رود و مزه تلخ در حد کم که مطلوب ذائقه مردم مناطق شمال ایران است، وجود دارد.

این روش به علت عدم مصرف مواد شیمیایی طرفداران زیادی دارد. زیرا هم منافعی برای عامل تلخی زیتون در معالجه بعضی از بیماری ها ثابت شده است و هم اینکه خطر افزودنی مواد شیمیایی (سدیم) که ممکن است در کنسرو باقی مانده باشد وجود ندارد. یون سدیم باقیمانده در زیتون برای بیماران فشارخونی مضرر است.

ادامه نوشته

بررسی راهکارهایی برای داشتن اعتماد بیشتر به خود

قوای جادویی درون شما!

همه ما در زندگی به دنبال راهی برای زندگی بهتر،آسایش بیشتر و شرایط مطلوب تر هستیم،راهی که بتونیم شرایط سخت پیش رو را بهتر تحمل کنیم و به این منظور ده ها کتاب می خونیم وبسیاری از راه های پیشنهادی را امتحان می کنیم واین در حالی است که همه اینها تغییر زیادی هم در زندگی ما ایجاد نمی کنند، بنابراین به ناچار فکر می کنیم باید به دنبال کتابی مناسب تر یا راهی بهتر باشیم.

ما برای رها شدن از خستگی و کشمکش های زندگی روزمره به سراغ همه کس و همه جا می رویم.با این حال بسیاری از ما هنوز در حال جستجو هستیم!واقعاً چرا نمی توانیم پی به راز ساده خوب زندگی کردن ببیریم و چرا برای رسیدن به اهدافمان همچنان سرگردانیم؟

شرایط موجود

آیا تا کنون به نظرتان نرسیده که ما انسان ها با وجود اینکه از هوش و ذکاوت خوبی برخورداریم،چرا باید تا این حد سخت زندگی کنیم وهمیشه در پی چیزی باشیم و رسیدن به هدفی؟!

بسیاری از ما بر این باوریم که هیچ گونه کنترل و دخالتی بر شرایط نداریم واین وضعیت و شرایط ناگزیر بیرونی است که باید به عنوان حقیقتی آن را بپذریم اما حقیقت این است که ما توانایی های زیادی داریم که به وسیله آنها می توانیم زندگی خود را به گونه ای ماهرانه اداره کنیم تا آن را به همان صورت و شکلی که می خواهیم در آوریم.

در بسیاری از کتاب هایی که برای رسیدن به زندگی بهتر میخوانیم،یادآوری شده که اگر به خودتان اعتماد و اطمینان داشته باشید می توانید شرایط موجود را تغییر دهید اما شرط اصلی آن این است که به خود اعتماد کنید

نا امید نشوید و واقعاً خواهان رسیدن به شرایط بهتر باشید.

ولی واقعاً چند نفر از ما به آنچه واقعاً لازم است،یعنی اعتماد کردن،نا امید نشدن و خواستن درست،جامه عمل پوشانده ایم؟چند بار نا امید شده ایم و گفته ایم نه من که نمی توانم،شرایط آنهایی که موفق شده اند با من فرق داشته،آنها پول بیشتری داشتند،شرایتسان بهتر بوده،باهوش تر بودند و.....

آیا شما واقعاً تمام راه های پیشنهادی را امتحان کرده اید،واقعاًبه خودتان اعتماد کرده اید،نا امید نشده اید و باز هم شکست خورده اید؟!

نه بسیاری از ما حتی شرط اصلی تغییر را هم که نخواستن واقعی است نداشتیم،یعنی از همان ابتدا شک داریم که بهتر است تغییر کنیم یا همین شرایط موجود را بپذیریم!

گاهی آنقدر از تغییر می ترسیم که با خود می گوییم نکند شرایتم از اینکه هست هم بدتر شود،پس بهتر است تغییر کردن و.... را فراموش کنم

بنابراین اگر واقعاً می خواهیم به زندگی خود سروسامانی بدهیم و شرایط بهتری را به وجود آوریم فقط باید راه های درست استفاده از توانایی ها و احساساتمان را بیاموزیم.

قدرت باورهای شما!

ادامه نوشته

نکات آموزشی و ضروری برای دوستداران شنا در دریا(۸کلید طلایی)

"هر ساله شاهدیم که صدها نفر از هموطنانی که برای گذراندن تعطیلات تابستان و اندکی تفریح به دریا می‌روند، به یکی از بدترین اشکال مرگ که همان غرق‌شدگی است، گرفتار شده، خاطره‌ای تلخ نیز در ذهن و جان بازماندگان بر جای می‌گذارند. با وجودی که در سالهای اخیر دلیل اصلی مرگ شناگران دریای خزر به خوبی شناخته شده است، لیکن اطلاع رسانی کافی در این زمینه صورت نگرفته و متأسفانه هر سال در فصل گرما، همان وقایع اسفناک سال قبل تکرار می‌شوند. خواندن چند خط زیر می‌تواند برای شما و عزیزانتان اهمیت حیاتی داشته باشد. لذا اندکی برای آن وقت بگذارید.

چگونه غرق می شویم؟

اصلی ترین دلیل غرق شدن، جریان‌های شکافنده ای است که در میان آب به وجود می آید. این جریان ها به شدت قدرتمند هستند و از ساحل به سمت مناطق عمیق دریا حرکت می‌کنند و می‌توانند شناگران را به مناطق عمیق پرتاب کنند. این جریان ها وقتی می آیند، شما ناگهان حس می کنید زیر پایتان خالی شده و دریا شما را به میانه خود کشیده است.

اگر شناگر غیرحرفه‌ای‌ باشید، احتمالا سعی می‌کنید تندتر دست و پا بزنید و خود را نجات دهید اما با این کار فقط انرژی خود را از بین می برید و در نهایت تسلیم می شوید. در صورتی که اگر آرام‌تر شنا کنید می توانید با جریان جلو بروید و کم کم وقتی جریان آرام گرفت، به سمت ساحل شنا کنید.

این وضعیت بیشتر در شرایط نا آرام دریا اتفاق می افتد اما بد نیست بدانید که در شرایط آرام هم در دریا بهانه هایی برای غرق شدن هست. مثل امواج بسیار قدرتمندی که از مناطق دور دست می‌آید و بدون هیچ نشانه‌ای به ساحل نزدیک می‌شود و شناگران را با خود می‌برد.

جریان‌های ساحلی از عمده دلایل مرگ شناگران حرفه‌ای می‌باشند.

امواج دریا با حرکت به سمت ساحل همواره حجم زیادی از آب را به طرف خشکی منتقل می‌کنند. این حجم وسیع از آب می‌باید دوباره به داخل دریا برگردد و برای این منظور در نقاطی از ساحل، به صورت تقریباً غیر قابل پیش‌بینی، درون آب دریا آب‌راهه‌هایی به طرف دریا ایجاد می‌شود که در آن آب با سرعت زیادی بر خلاف جهت امواج (یعنی از سمت ساحل به سمت دریا) جریان می‌یابد. این جریانها کاملاً از امواج آب متفاوت بوده و به آنها جریانهای ساحلی، جریانهای شکافنده (Rip Currents)، یا جریانهای مرگبار گفته می‌شود که در بسیاری نقاط جهان و بویژه در سواحل دریای خزر، تلفات جانی بسیاری را به بار می‌آورند.

جریان شکافنده از بالا شبیه یک بادبزن دستی است که دسته آن به سمت ساحل، و دهانه آن به سمت دریا می‌باشد. دسته این بادبزن بیشترین قدرت را دارد و صرف‌نظر از اینکه شناگر چقدر شنا بلد است یا چقدر توان جسمی دارد، عملاً برگشت وی به سمت ساحل را غیر ممکن ساخته، او را سریعاً با خود به داخل دریا می‌کشاند. برای درک بهتری از قدرت این جریان باید گفت که سرعت این جریان معمولاً از رکورد سرعت شنای المپیک نیز بالاتر است؛ بدین معنی که حتی بهترین قهرمان شنای المپیک نیز نمی‌تواند بر خلاف آن شنا کرده و به طرف ساحل برگردد. عرض جریان شکافنده بین 3 تا بیش از 60 متر، و طول آن به داخل دریا بسیار متفاوت است (گاهی فقط در ناحیۀ شکسته شدن امواج یا همان محلی که موج فرو ریخته و کف سفید رنگ تشکیل می‌دهد بوده، گاهی نیز تا ده‌ها متر به داخل دریا کشیده می‌شود)."

نماهای مختلف از جریانهای شکافنده

        

 

       

 

                         

 

                         

 

    

به ادادمه مطلب مراجعه فرمایید

 

ادامه نوشته

روش شیرین کردن میوه زیتون با استفاده از سودسوزآور

در تهیه کنسرو زیتون با استفاده از مواد شیمیائی از روشهای متعددی میتوان استفاده نمود که البته نیازمند فراهم آوردن تجهیزات لازم است و روشهای صنعتی با آنچه در منزل و کارگاه های معمولی انجام می شود تفاوتهائی دارد. هرچند اصول کلی همه آنها بر مبنای تلخی زدائی است.

(سود سوزآور یا سدیم هیدروکسید بفرمول NaOH که معمولا به نام کاستیک سودا (Castic Soda) نامیده می‌شود، ماده‌ای جامد و سفیدرنگ با دمای ذوب 1390درجه سانتی‌گراد و چگالی 2,13 می‌باشد. این ماده ، بسهولت می‌تواند رطوبت هوا را جذب نماید و بهمین دلیل ، باید هنگام حمل و نقل ، تحت پوشش‌های حفاظتی لازم قرار گیرد. این ترکیب ، در تماس با پوست ، دارای اثر خورندگی است و برای جلوگیری از اثرات سوزانندگی آن ، هنگام استفاده باید مورد توجه قرار گیرد.

آبپوشهای آن شناخته شده‌اند و محلول قلیایی قوی در آب پدید می‌آورد، یعنی در آب بطور کامل به یونهای تشکیل دهنده‌اش ( +Na و -OH ) تفکیک می‌شود.)

درصورت بکارگیری شرایط ایمنی لازم میتوان با استفاده از سود سوزآور (NaoH) به عمل شیرین کردن زیتون در منزل اقدام نمود که نحوه انجام آن در زیر آورده شده است.

به ادامه مطلب مراجعه فرمایید..

ادامه نوشته

برنج

به نام آنكه نامش كس نداند





او در زمستان سرد يخها را شكسته تا زمين را شخم زند و در فصل بهار علفها را كنده تا بذر بپاشد. پيوسته پا تا زانو ، دست تا آرنج در گل فرو برده تا نشاء ها را تك تك به زمين بنشاند. علفهاي هرز را با چنگ و دندان از مزرعه در آورده تا محصولش بهتر شود، هر چه داشته در قالب شخم و بذر و كود و آب و جان ، تقديم زمين كرده و هيچ به سودش نينديشيده، فقط به اين اميد كه برنج حاصل همه سرمايه و رنجهايش به بار بنشيند كه هم خود بهره برد هم به ديگران نفع برساند. او بهترين بذر و نوع محصول را انتخاب كرد تا هم خداوند راضي باشد هم محصول خوبي دست مردم بدهد .
خداوند به اين كار نيك و نيت پاك او صحه گذاشت و پاسخ مثبت داد، محصولش پر بار شد ، از اينكه وظايف خود را خوب انجام داده بود خوشحال و مسرور بود، در حاليكه هنوز زخمهاي زالو را بر تن داشت و از خستگي ناشي از كار توانفرسا كمر راست نكرده، زانوان رمق نگرفته و همه اميد او اين بود كه بتواند محصولش را به جامعه هديه كند و زندگي ساده و فقيرانه خود را بخوشي بگذراند و تواني داشته باشد تا سال آينده باز برنج بكارد .
اما كساني هستند كه شادي او را نمي توانند ببينند و پشيزي براي رنج او قائل نيستند حتي به بردگي او راضي نشدند و كمر به نابودي او بستند، درحاليكه هنوز هم انواع زيادي از برنج هاي وارداتي نا خوانده از نظر بهداشتي مورد تاييد قرار نگرفتند و سرطان زا بودن آنها اعلام شده، در اختيار مردم قرار داده اند تا بپزند و نذري بدهند، تازه نذرشان هم برآورده گردد بيهوده نيست نذرها هم كمتر برآورده ميشود. شايد كه ديگر اعتقادها سست شده، جالب است مردم در قديم براي امام حسين بهترينها را هزينه ميكردند، امروز با وجود زحمت و رنج فراوان كشاورزان ما به محصول آنان توجهي نكرديم برنجهاي ناخوانده با وصف سرطان زا بودن به نام امام حسين به خورد مردم داديم. برنجكار تمامي اين صحنها را مي بيند و رنج مي برد ، او نگاه مي كند نه تنها به زحمات او كسي ارج نمي گذارد بلكه هر روز برنجهاي ناخوانده تبليغ هم مي شوند، در حاليكه تمام بچه هايش هم او را ترك كردند و حاضر نشدند سختي كار برنج را ادامه دهند، يك روز كه در گوشه اطاق به تنهايي نشسته بود و زانوي غم بغل گرفته بود صفحه جادويي را روشن كرد تصوير برنجهاي مهمان نا خوانده را ديد، به يكباره چشمهايش سياهي رفته فضا تيره و تار و سرش گيج خورد، هنوز رنج كار برنج بر تنش باقي بود كه رنج روحي فرا رسيد، اينكه محصول او خريداري ندارد و اين رنج را ديگر نمي توانست تحمل كند.
در ميان بيهوشي وهوشياري مروري بر زندگي مي كند مشكلاتي را يكي پس از ديگري در ذهن خود مرور ميكند، اولين موضوعي كه او را سخت تحت فشار قرار ميدهد بدهكاري است كه به بانك و بقال شهر دارد، چون قرض گرفته، نزول هم مي بايست بدهد و تعهد كرد پس از فروش برنج قرض ها را بدهد، جهيزيه دخترش هم كه يكسال است عقد كرده نتوانسته فراهم كند، پسري كه براي رفتن به مدرسه بعلت نبود هزينه در روستاه مانده، بيماري ناشي از كار سخت برنج راهنوز درمان نكرده، همسرش مدتها است از پا و كمر رنج مي كشد بخاطر ناراحتي شوهرش هيچ نمي گويد و او اينرا ميداند، از نگفتن همسرش بيشتر رنج ميبرد همه اينها جلوش ظاهر مي شدند و رژه مي رفتند .
با نااميدي خداوند را صدا كرد پاسخي نشنيد جز كلمه دانه بلند محسن، از صفحه جادويي ديگر چيزي نفهميد، قلب مهربانش از تپش ماند و رنج ناشي از كار برنج پايان پذيرفت ... 
 اي كاش با خريد برنج ايراني هم براي اعتقادات مذهبي احترام بيشتري قائل مي شديم و هم محصول ملي را حمايت مي كرديم .

پرفسور مجیدسمیعی

پرفسور مجیدسمیعی

پروفسور مجید سمیعی یکی از مفاخر علمی ایران و خطه سرسبز زادگاهش استان گیلان است. پروفسور مجید سمیعی در مرداد ماه سال ۱۳۱۶در شهرستان رشت در خانواده ای فرهنگی چشم به جهان گشود وی پس از اتمام دوران متوسطه در کشور در سال ۱۳۳۵برای ادامه تحصیل به خارج از کشور [...]

ادامه نوشته

ساخت مسجدی بنام امام جسین(ع) در بالامحله شکاکم

 

شکاکم یکی از روستاهای بخش مرکزی شهرستان لاهیجان بوده که با ۱۶۰خانوار و جمعیتی در حدود ۴۰۰نفر ,

با مرکز شهرستان فاصله چندانی ندارد، تمامی اهالی این روستا شالیکار بوده و از طریق کشاورزی و کاشت

محصول برنج امرار معاش می نمایند.

مسجد روستای بالامحله شکاکم با گذشت بیش از ۲سال از شروع ساخت  پیشرفت فیزیکی چندانی  نداشته

است.

از ابتدای سال ۹۰ مردم روستای شکاکم به دلیل نامناسب بودن مسجد قدیمی , کوچک بودن و مشکلات

دیگرتصمیم گرفتن که با کمک همدیگر  مسجدی بنام امام جسین(ع)را در بالامحله این روستا بسازند.


 شروع ساخت بنای این مسجد بسیار خوب بوده، روند ساخت و تکمیل این مسجد مدت زمان زیادی


طول کشیده، ولی در چند ماه اخیر اهالی روستای شکاکم با کمک همدیگر کارهای بیرونی این مسجد رو به

پایان رساندند.


این عکس ها برای چند ماه پیش بوده، در اولین فرصت

عکس های جدید این مسجد رو به نمایش شما دوستان خواهم گذاشت


نحوه ی خوردن چیپس

خوردن چیپس توی یک جمع و جلو مردم

اما وقتی کسی نیست!!!

شب یلدا

شب یلدایا(شب چله)شب اول زمستان و درازترین شب سال است وفردای آن با دمیدن خورشید روزها بزرگ تر شده وتابش نور ایزدی افزونی می یابد.این بود که ایرانیان باستان آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند وبرای آن جشن بزرگی برپا می کردند.این شب طولانی ترین شب سال،شب یلدا ایرانیان گرد هم می آیند تا با تکیه بر میراث کهن به انتظار روشنایی بنشینند،تاریکی و سنگینی شب رابا گپ وحکایت و آن چه به نشانه برکت فراهم کرده اند.می شکنند برای شادمانی فرصتی کوتاه فراهم می کنندتا تیرگی و اندوه به دلهاشان راه نیابد.


آیین شب یلدا یا شب چله خوردن آجیل مخصوص،هندوانه،انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند ونشانه برکت،تندرستی،فراوانی وشادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است،


شب یلدا چه چیزی رو به یاد شما میاره؟یاد چی میفتی؟

خونه مادربزرگ،پدربزرگ،هندونه،اناردون شده،آجیل،تخمه،هله هوله! خوردنی،لبو،شیرینی،فال حافظ،کرسی،گرما،قصه وخاطره،بگو بخند،دید و بازدید همه فامیل،......


روی گل شما به سرخی انار شب شما به شیرینی هندوانه لبتان مثل پسته خندان عمرتان به بلندی یلدا و غمهایتان به کوتاهی روزش باد.






عکس هایی از فصل درو برنج در روستای شکاکم



تداوم سرفه بیش از دو هفته مهمترین نشانه ابتلا به سل ریوی

                             سالانه بيش از 10 هزار نفر در كشور به سل مبتلا مي‌شوند

به گزارش گروه علمي، پزشكي باشگاه خبرنگاران به نقل از وب دا؛ دکتر محمد رضا جویا با اشاره به اینکه سل يك بيماري عفوني است كه در اثر مجموعه مايكوباكتريومهاي سلي ايجاد مي شود و در 80 درصد موارد ریه و در 20 درصد دیگر اعضای بدن از جمله استخوان ، پوست و کلیه را درگیر می کند، اظهار داشت : تداوم سرفه بیشتر از دو هفته ، کاهش اشتها و وزن ، بی حالی ، خستگی زودرس، ضعف عمومی ، درد مفاصل ، سرماخوردگیهای مکرر و تورم غدد لنفاوی از دیگر نشانه های این بیماری به شمار می رود .


وی با اشاره به اینکه شایعترین شکل این بیماری سل ريوي است که از طریق تنفسی منتقل می شود، خاطر نشان کرد :میکروب این بیماری از طریق هوا (عطسه و سرفه )به دیگران منتقل می شود و در محیطهای کوچک ، شلوغ ، بدون تهویه، مرطوب و کم نور امکان انتقال بیماری افزایش می یابد .

ادامه نوشته

تصاویر بسیار زیبا از یک ویلا در رشت

اين ويلاي زيبا كه در عكس میبینید تو آمریکا یا اروپا نیست تو همین ایران خودمون و تو رشت ساخته شده  و متعلق به يكی از پولدارهائی است كه در تهران زندگی می‌كنه. لازم بذكر است كه سرو صدای اين ويلا در محافل خبری خارجی هم از جمله  بی بی سی و شبکهای دیگه ای مثل وآ شنيده شده و تمامی عكس‌های اين ويلا را با ذكر جزئيات كامل و متراژ پوشش كامل خبری دادند و حتی  با كاخ سفيد مقايسه كردند.


منبع:http://productive.blogfa.com/post-136.aspx

گپ خودمانی یه تع از امی همشهریون

مو گیلکم ، گیلیکی گب زنم ، گیلیکی نویسم ، دُونی چرَه؟!

چون می‌خونَه دوس دارَم ، چون می‌روستا دوسْ دارَم ، چون می‌رفیقونَ دوس دارَم ، چون می‌فرهنگ دوس دارَم ، چون گیلیکی دوس دارَم...

اَهَه...!، مو مَننِم! ، می‌کار دَننِه! ، فارسی یا هر چه غیر گیلیکی همره گوتن ! مو مَننِم! می‌کار دَننِه!

دریا ابر ویریسَه ، تُخم جو کَل بوده ، چَایی بچین! ، بُدو د بَره! ... ایشُون می‌گوش مییِن پیچ واپیچ خوره *  می‌مغز بچسبسَن ، می‌خُون میین دَرن ...

اَهَه...!، مو مَننِم! ، می‌کار دَننِه! ، فارسی یا هر چه غیر گیلیکی همره گوتن! مو مَننِم! می‌کار دَننِ!

خلاصه بُگُم ، می‌چشم واگودَم دُونیا بَدِم ، از گیلیکی شیرین تر هیججا نَدِم.

مو گیلکم ، گیلیکی گب زنم ، گیلیکی نویسم... تو چطور؟!

 بارها پیش بومه که به افرادی بربخوردم که با وجود گیلانی بون، بویی از فرهنگ گیلانی نبوردن ! سوال گُُودم که گیلانی ایسی؟ گوتی : بله! گُوتم که تی پییر مار مگر گیلانی نیین؟ گوتی : چرا، هستن! باز گوتم که اوشون مَگر گیلیکی صحبت نُکنن؟ جواب دِ که : چرا ، اونا گیلکی صحبت می‌کنند! گُوتَم که پس چره تو‌گیلیکی‌گب نزنی؟‌یه سری تکوم دای و‌خو ابروان‌کَجَ گُودی! معلومَ که خودش نُدونَه چی بلا اون سر بومَه!

مو‌ای نوشته میین نخوامَ خدای نکرده به کسی توهین بکونم فقط سعی دارَم چَنته از حرفایی که می‌دیل میین بمونسه شَمره بَگُوم تا شاید می‌دیل کمی سبکابون!

دونین که هر ملتی با فرهنگ خودش زنده ایسَه و هویت هر ملتی وابسته به فرهنگش ایسه ، ملتی که فرهنگ ندَره عملا گرفتار انواع دوگانگی و تضاد و در نتیجه انحراف از مسیر درست پیشرفت و ترقی بونَه، در هر کشوری هم خُرده فرهنگ هایی وجود دَاره که فرهنگ کُل او کشور تشکیل ده، البته گاهی یک فرهنگ سعی کونَه خودش بر دیگرون تحمیل بکونَی و یا به یک نحوی خُرده فرهنگون خو میین حضم بکونَی که‌ای حضماگودن گاهی به صورتی ایسه که افراد او خُرده فرهنگ خودشان خواسته یا ناخواسته گرایش به فرهنگ حاکم پیدا کونن. خُب، بعد از این همه نوشته ی فرهنگی!، برسیم به واقعیت جامعه امروزِ آمو:

در جامعه آمو (‌منظورم کل ایران ایسه‌) انواع اقوام ایسَ که در کنار هم تشکیل دهنده جامعه ایرانی ایسن، از یک طرف هم آمو خط و زبان رسمی دَریم که فارسی ایسه ( و برای ارتباط بین اقوام مختلف لازمَ )، الون سوال مطرح ایسه که زبان فارسی تا چه حد با ذات و ماهیت زندگی‌ای اقوام سازگارَ؟ آیا آمو تونیمی بگیم که تمام آداب و رسوم و شیوه ی زندگی در‌ای جوامع کوچکتر با حذف زبان و گویش او جامعه و جایگزینی او با زبان فارسی، همچنان حفظ بنه و یا در تعارض قرار نگیره؟ مسلما هر آدم عاقلی قبول کونه که زبان و گویش هر جامعه جزء بدنه اصلی فرهنگی اون ایسه، یعنی شیوه زندگی و زبان دو مقوله‌ای ایسن که با هم به صورت متقابل وابستگی دَارن، پس اگر زبان یه جامعه از اون هگیریم ، خود به خود شیوه زندگی اون هم عوضابه (می منظور از شیوه زندگی باورها و اعتقادات و آداب و رسوم ایسه، وگرنه هیچ وقت مخالف پیشرفت و ترقی نییم).

 «مو تمرین کأ درم که شاید یک‌دفأ،
بد بأردم و ده ته
ٰ ندیم...ماتم نگیرم.»

 روزها بر من و تو می‌گذرد، روزهای شاد، روزهای تلخ، روزهای زیبا، روزهای سخت، روزهای گرما، روزهای سرد، روزهای خنده، روزهای اشک.

روزهای زیادی گذشته است و انگار روز اول همین دیروز بود. تو را " تو" خطاب می‌کنم، توئی که ندیدمت، اما از هزارتن که می‌بینمشان به من نزدیک تری. تو را نمی شناسم، اما از هزار کس که می‌شناسم شان آشناتری. نامت را نمی دانم، اما می‌دانم که اگر ببینمت بی گفتن نامت خواهمت شناخت. بی گفت کلامی، حرف هایمان مشترک است، دردهایمان مشترک است.

بیا با هم بخندیم در روزهای پیروز و شاد، با هم بگریسیم در روزهای رنج و بیداد. با هم شنیده ایم حکایت ایستادن شکوفه‌ای را که گل می‌کند، با هم دیده ایم جوانه‌ای را که پیش از شکفتن در تندباد حادثه‌ای شوم له می‌شود. من خنده هایم را وقتی که چشمان تو می‌خواند با تو قسمت کرده ام، من گریه هایم را آنگاه که بغض تو ترکیده است، بر گونه ام احساس کرده ام. من همیشه، دیدار تو را به انتظار نشسته ام. هر صبح که چشم باز می‌کنی به روز، من تازه می‌شوم از آن نگاه. شاید که فکر کنی این تویی که مرا می‌بینی و می‌خوانی، اما در سوی دیگر من ایستاده ام که نیازمند چشمان تو ام که داستانهای و آداب و معاشرت و سنن این روستای تاریخی را بخواند.

تو خوانده‌ای و من نوشته ام و ما هر دو به نیاز آن دیگری پاسخ داده ایم؛ این دیدار فقط سهم تو نیست، شاید نگفته باشمت هرگز که اگر چشمان تو نبود، برای که می‌توانستم بنویسم؟ اگر شنونده ای ‌‌ برای قصه های این روستا نبود، شاید هزار بار تا کنون من قصه هایم را رها کرده بودم. وقتی کسی نیست که قصه هایت را بخواند، برای که می‌نویسی؟ چشمانت پر از بوسه باد که می‌خوانی و جان می‌دهی به روزهای من، به روزهای تو، به روزهای مایی که این سوی پنجره نشسته ایم .

شهرزاد حکایت قدیمی هزار و یک شب است، هزار و یک شب قصه گفته بود تا ولی نعمت او به خواب برود، اما من خوابت را نمی خواهم، چشمانت را نمی خواهم بخوابد، می‌خواهم بیدار بمانی، می‌خواهم چشمانت را باز کنی به هر آنچه بر این روستا گذشت و می گذرد، بر هر چه شیرین، بر هر چه تلخ. من قصه می‌گویم و می‌خواهم با خنده بخوانی شان تا خواب چشمانت را از من نگیرد، تا کابوسی پس از خواب نیاید و می‌دانم، که اگر بخوابی کسی حکایت این سرزمین را نخواهد شنید، نخواهد گفت، نخواهد نوشت و نخواهد خواند.

کشتی گیله مردی

کشتی گیله مردی

این کشتی که امروزه همچنان پای برجاست، یادگار صلابت و دلاوری مردم این خطه است. کشتی "گیله مردی" ریشه در تاریخ دارد. "مقدسی" در قرن چهارم هجری از این کشتی یاد کرده است.

"ظهیرالدین مرعشی" در مورد آن می گوید رسم مردم دیلم است که جوانان روغن بر خود بمالند و پس از استراحت و خوراک کافی و لذیذ از گوشت، روغن، عسل و ... زور آنها زیاد شده و قدرت می یابند که با فرد دیگری کشتی بگیرند.

کشتی گیران گیله مرد مراتب خاصی نظیر تنگوله یا نوچه، پهلوان، سرپهلوان یا میداندار دارند. این کشتی در محوطه ای محصور به نام "سیمبر" یا "سبزه میدان" برگزار می شود. کشتی گیله مردی معمولاً در تابستان و اعیاد و عروسی ها انجام می شود. کشتی گیران که شلوارهایی به نام "لاسپار" به پا دارند با بالاتنه لخت، ابتدا به حضار احترام می گذارند و سپس با حرکات نمایشی قدرت خویش را به رخ حریفان می کشانند. این حرکات نمایشی "فوزوما" یا "فزّومما" خوانده می شود.

پس از رجزخوانی، حریف با کف زدن به او پاسخ می دهد. نبرد ابتدا با حواله کردن مشت ها آغاز می شود. این بخش در موارد بسیار منجر به مجروح شدن و شکستگی استخوان یکی از طرفین می شود. در این کشتی هرگاه دست یکی از طرفین با زمین برخورد کند بازنده محسوب می شود. جایزه این مسابقات به صورت غیر نقدی و شامل پارچه، آینه، پیراهن، گوسفند و گاو و ... است. به این جایزه "برم" می گویند.



پوشاك ملي گيلان

پوشاك ملي گيلان

لباس محلی گیلان جزء چهار لباس منتخب دنیا در المپیک جهانی شناخته شد.

چادر کمر، پوششی است که بانوان گیـلانـی آن رابه کمر می‌بندند بانوان ساکن جلگـه به آن "کمردبد" می‌گویند همچنین در گویش محلی به چادرشب "چارشـو"  گفته می‌شود و رنگ اصلی زمینه آن مـعمـولا قرمز است. بانوان چادر را هنگام کـار کشـاورزی مثـل چیدن برگ سبز چـای نشـاء و نشاءکاری در مزارع در هوای سرد و هنگامی که مجبورنـد ساعتها به شکل خمیده کار کنند به دور کمـر می‌بـننـد زیـرا بـستـن آن هـم از کمـردرد جلوگیری می‌کند و هم موجب گرم نگـه داشتـن آنان می‌شود همچنین از آن برای بستن کودک به پشت هنگام کار کردن استفاده می‌شود.

هر تکه از لباس زن گیلانی کاربردی داشته که با تغییر شرایط نیاز به آن از بین رفته و کم کم حذف شده است. در گیلان مردم به دلیل وجود طبیعتی زیبا و مملو از رنگ کمتر از رنگ مشکی استفاده می‌کردند مگر زنان مسن که آنان نیز تنها لچک خود را که زیر روسری بسته می‌شد از این رنگ تیره انتخاب می‌کردند.
مردم گیلان در گذشته برای عزا نیز لباس‌های کهنه و مندرس خود را به تن می‌کردند و از پوشیدن لباس سیاه امتناع می‌کردند.

رنگهای شاد لباس محلی زنان به خزان بی‌هنگام نشسته و به کنج پستوها خزیده است.
امروزه با گذشت زمان لباس‌های محلی دیگر از رونق افتاده‌اند و رنگهای شاد آن که امید به زندگی را در دلها زنده می‌کرد به خزان بی‌هنگام نشسته و به کنج پستوها، صندوقها و بقچه‌ها خزیده و در پشت بامها جای گرفته‌اند.

لباس هاي ملي گيلان باوجود زيبايي خاص و ويژه آن به دليل پوشش مناسب با عقايد مذهبي و ديني ما نيز سازگار است.

هنوز هم در مناطق مختلف استان زنان و مردان از لباس بومی و سنتي مختص خود استفاده مي كنند به طور مثال در قاسم آباد، تالش و ديلمان زنان و مرداني هستند كه با پوشش ملي ديده مي شوند البته در روستاها و مناطق كوهپايه اي اين مهم بيشتر به چشم مي خورد، ناگفته نماند در چند سال اخير جوانان نيز به پوشيدن اينگونه لباس ها راغب شده اند به طوري كه بعضي از دختران در مجالس جشن و بخصوص جشن عروسي با لباس محلي حضور پيدا مي كنند.

به گفته سيده زهرا همتي سراواني كارشنان لباس ملي گيلان سابقه تاريخي لباس هاي ملي استان گيلان به اشياي كشف شده در چراغعلي تپه رستم آباد (مارليك) برمي گردد.

در تكه هاي يافت شده در اين اكتشاف طرحي از بانوي گيلاني وجود دارد كه هنوز هم در لباس زنان گيلان خصوصاً در كوهپايه هاي شرق گيلان اين نشانه ها را مي توان يافت.
كهن ترين اسناد مربوط به پوشاك در استان گيلان از يافته هاي باستان شناسي در تپه مارليك (چراغعلي تپه) رودبار به دست آمده است. اين يافته ها، انواع تزييناتي كه بر روي دامن و پيراهن و پيشاني بند به كار مي رفته اند را نشان داده است. يافته هاي ديگري در نواحي باستاني رستم آباد رودبار، وجود پاي افزار را همزمان با ساير انواع لباس در اين منطقه نشان مي دهد.
بنا به عقيده محققان، شكل و تنوع لباس در اين منطقه هنوز تداوم اشكال مورد استفاده در دوره متاخرتر زماني است و تنها در موارد ناچيزي، چون يراق دوزي و نوار دوزي هاي پيراهن هاي زنانه تغييراتي در آنها به وجود آمده است. يكي از موارد تغيير در اين لباسها استفاده از رنگ است . در زمان گذشته مردم فقط از رنگ هاي موجود در طبيعت استفاده مي كردند در حالي كه امروزه با رنگ هاي صنعتي پارچه ها را مي آرايند"
بنا به گفته «كريستين برومبرژه» مردم شناس فرانسوي كه درباره پوشاك نواحي کاسپی تحقيقات و تاليفات گسترده اي دارد، لباس سنتي حاشيه دریای کاسپی بيانگر خلاقيتي بكر است كه به خوبي نمايانگر روش متمايز زندگي در اين ناحيه از ايران است. در بسياري از فلات ايران در دهه هاي گذشته، رفتار فرهنگي مردم تحت تاثير سبك زندگي محصور شده اي بود كه در آن خانه ها به منظور محافظت از ديد و مزاحمت بيگانگان ، با ديوار هاي بدون مدخل احاطه مي شد و زنان تنها و منزوي در اندروني زندگي مي كردند. اما در امتداد سواحل درياي کاسپین سبك زندگي مردم غالبا آزادانه تر بوده است. در اين منطقه، خانه ها با ديوار محصور نمي شده، تفكيك جنسي در محيط خانوادگي كم بوده و چادر صرفا براي سفر به شهر هاي بزرگ و مراسم مذهبي پوشيده مي شده است. نبود حجاب كه حتي در ميان گالش ها و طالش هاي كوهستان ، نسبت به گيلاني ها و مازندراني ها بيشتر به چشم مي خورده در تمام دوره ها، جهانگردان را غافلگير مي كرده است. مثلا "يونس هانوي" جهانگردي كه از گيلان بازديد مي كرده دراين ارتباط نوشته است: زنان روستايي در اين بخش از كشور ، صورت هايشان را نمي پوشانند.» پوشاك در گيلان نيز مانند هر منطقه ديگري معرف انديشه، سليقه، نوع كار و معيشت و ارتباط مردمان با طبيعت است. «پاك بين» تاكيد مي كند:« طراحي لباس در اين منطقه، كاملا در رابطه با سازگاري با محيط تعريف مي شود چنانكه لباس زن گيلكي به شكلي طراحي شده كه وقتي او بر اسب مي نشيند هيچ نقطه از بدنش پيدا نباشد.» علاوه بر سبك كلي لباس، تركيبات و روش دوخت تن پوش هاي مردم ناحيه خزر با ساير مناطق آن قدر متمايز است كه اين مردم را به خوبي مي شناساند. پوشاك مردان پوشاك مردان در اين منطقه از سرپوش هاي مردانه )كلاه)، تن پوش، شلوار، شال كمر، كت و پاي افزار تشكيل مي شود كه هر كدام از آنها تقسيم بندي هاي مختلف و متنوعي دارند.
سرپوش مردانه ( كلاه ( كلاه پوششي است كه مردان ازپوست ، شال و پارچه به شكلهاي مختلف مي دوزند و برسر مي گذارند . كلاه در طول زمان به شكلهاي مختلف تغيير يافته و اين تغييرات ازكلاه ماهوت مشكي گرفته تا كلاه پهلوي و كلاه اروپايي ( شاپور ) ادامه يافته است . كلاههايي كه خاص مردان گيلان زمين است ، كلاهي است كه در روستاها استفاده مي شود.از جمله :

كلاه مردان غرب گيلان :
* شال كلاه فصل استفاده: زمستان، جنس پارچه: پشمي بومي
* كلاه چالگيزي يا چلگيزي كلاه مكان استفاده: نواحي كوهستاني هشتپر
* كلاه تركدار يا چهار گوش فصل استفاده: تابستان ،جنس پارچه : پارچه سفيد
* كلاه عرق چين فصل استفاده: تابستان ،
جنس پارچه: توري به رنگ سفيد ،
زمان استفاده: هنگام خواب

كلاه مردان شرق گيلان :

* نمت كلاه (NAMAT KOLAH)
جنس: نمد ، شكل: تخم مرغي بلند،كوتاه و چهارگوش ، رنگ: خردلي روشن ،
زمان استفاده : در روز عروسي داماد برسر مي گذارد

* جليقه

جليقه كه آن را جلقته يا جلقده مي گويند ،براي فصول پاييز و زمستان از جنس شال و براي بهار و تابستان از پارچه هاي نازكتر دوخته مي شد .

* شلوار :

شلوار در غرب گيلان :
شلوار مردان تالش كه آن را شلار مي گويند داراي دمپاي تنگ و اغلب به رنگ سياه ، شيري و فلفلی است . جنس اين شلوار از پشم است. امروزه بعضي ازمردان مسن تر درفصل پاييزو زمستان ، در منزل و يا براي مراجعه به بازار داخل روستا،اين شلوار رامي پوشند اما هنگام مراجعه به شهر از كت و شلوار معمولي كه مردان درشهر مي پوشند، استفاده مي كنند .

شلوارمردان درشرق گيلان :
مردان درشرق گيلان نيز شلواري كه دمپاي آن براي پيرمردان، لوله اي ساده و براي جوانان دكمه اي بود، مي پوشيدند . رنگ اين شلوار تيره بوده است .

شلوار چروداري : (نوع پارچه : دستباف

در قاسم آباد
رودبارسر شلوار مردانه اي مي دوختند به نام قدك كه نوع پارچه آن نخي و رنگ آن مشكي يا سرمه اي بود.

تنگ تومان( Tange- tuman ):
شلوار تنگي بوده كه مرد روستايي در مزرعه ، يا هنگام رفتن به جنگل مي پوشيد. اين شلوار هم در غرب و هم در شرق گيلان پوشيده مي شد .

ديج ( dej ) :
شلوار تنگ چسباني ، كه داراي ليفه اي معروف به بندي تومان بود. بعدها مدل اين شلوارها سه دكمه شد و آن را با كمر بند مي بستند . اين شلوار معروف به «پيش پولوك» يا «پيش پوليك» يا شلوارجلو دگمه دار يا تومان قيش است. در هر حال مردان چه در غرب چه درشرق گيلان ،به ويژه درزمستان ،زير شلوار پشمي خود ، پيژامه يا ژامه مي پوشيدند.

كت:
مردان تالش ازكتي به نام چوخا يا شكه كه ازشال دوخته مي شد استفاده مي كردند . شكل اين كت معمولي و داراي يقه برگردان است . مقدارشال مصرفي 12 گز و عرض شال براي دوخت 80-70 سانتيمتر است . در شرق گيلان و نواحي جلگه اي، مردان از پشمه چوخا،از جنس شال كت مي دوختند.

لباس كوهستاني مردان :
*** غرب گيلان : درنقاط كوهستاني تالش، باسلق ، پوشش دامداران درفصل سرد مي شود .

***شرق گيلان :شولا ( شب لا) ،نوعي پالتوي نمدي و بالا پوش يا تن پوش شب است كه چوپانان آن را مي پوشند و بر سر پوستين مي گذارند.

كولاگير : پوشش ديگري است كه چوپانان در روز مي پوشند. كوتاهتر از شولا ولي جنس آن از نمد
است.
.
پاي افزار:

- چوموش به فارسي «چموش » گفته مي شود كه نوعي پاي افزار ازجنس چرم ساده است . كفشي كاملا بومي بوده كه بيشتر ساكنان مناطق كوهستاني گيلان ازآن استفاده مي كردند ،اما اينك كاربرد خود را به كلي از دست داده است . ازامتياز
هاي اين پاي افزار، سبكي و يكپارچگي آن است .

چموش دوزي در مناطق كوهستاني گيلان اهميت به سزايي داشته و اين اهميت را مي توان در نام بعضي از روستاها يافت ،
زيرا نام روستاها ،از مشاغل غالب در آن نشات گرفته است .روستاهايي چون«چاموش دوزان » در«ماسال و شاندرمن » يا «چارق دوزي محله » در لاهيجان و «چاموش محله » در خانقاه ماسال» مويد اين نكته است .

انواع چموش :

دو نوع چموش وجود داشت :
يكي مخصوص شكاركه به «شكار چوموش » موسوم بود .اين پاي افزار ،با بند چرمين به پا بسته مي شد و نوع ديگر كه فاقد بندهاي چرمين بود.

درتالش دو نوع چموش دوخته مي شد : نوع مرغوب آن « ختني »و نوع نامرغوب آن كه از پوست دباغي شده دوخته مي شد «
مازرده » نام داشت .

-رزين چموش : به مرور زمان دوختن و استفاده از چموش ،از رونق افتاد و نوعي ديگر كه از لاستيك تهيه مي شد به نام «رزين چموش » جاي آن را گرفت . - ساغري: كفش چرمي بدون پشت و بي پاشنه است كه روحانيون آن را مي پوشيدند.

ارسي: كفش چرمي پشت دار.

چاروق : كفش دوخته شده ازپوست الاغ، اسب يا گاوميش ، پشت دار با بند و يا ساده .

گيوه : پاي پوش بافته شده از نخ كتان يا كنف كه در تابستان استفاده مي شد .

پوتين گالش: اين نوع گالش داراي رويه كوتاه بود. جنس آن چرمي و نوع آن جلو بنددار بود

چكمه : مردان روستايي هنگام كاردر مزارع يا رفتن به جنگل ،در پاييز و زمستان چكمه پلاستيكي مي پوشيدند.

چوكوتور( چيكتور):چيك يا چوك به معناي پنجه و تور به معناي بافته است. چيكتور پوششي بود كه به هنگام حركت روي برف، زير چموش مي بستند.

- كفش چوبي يا كتله( دمپايي محلي ) : به دمپاي ساخته شده ازچوب گفته مي شد و داراي دو نوع بود .يك نوع آن داراي
يك تسمه كلفت بود كه انگشت بزرگ پا داخل آن قرار مي گرفت . اين كتله براي طي راههاي كوتاه و در حمام هاي عمومي استفاده مي شد.


پوشاك زنان

پوشاك زنان شامل
روسري و سربند، پيراهن، كت، الجاقبا، دامن، گردتومان، جليقه، چادر كمر، چادر شب، كفش و جوراب است.

روسري و سربند: اغلب زنان گيلان از دو سربند، يكي در زير )لچك) و ديگري بر روي آن (دستمال) استفاده مي كنند. دستمال در نواحي مختلف گيلان اسامي مختلفي دارد، در تالش به آن «سرا بست»، در ناحيه و سرود «تونه دسمال»، در ماسال «بنشه دسمال» و در گرگانرود و خوشابر اسالم به آن «سر دستمال» مي گويند. در جلگه هاي گيلان نيز دستمال به اسامي زير خوانده مي شود: روسري دستمال، پيله دسمال و سرفود كه بر روي لچك بسته مي شود و اصولا رنگ آن سفيد است.
پيراهن

پيراهن، بالاپوش بانوان گيلاني است. اين پوشش در گويش تالشي، «شسي» Sey و در شرق و جلگه تالش، پيرهن Pirhan و جمه خوانده مي شود.زنان در غرب گيلان شي يا پيراهن يكسره آستين بلندي مي پوشند كه از جلو مقداري باز است تا راحت تر بتوانند به نوزاد شير بدهند و دو طرف آن نيز چاك دارد. اندازه چاك پيراهن و بلندي آن نيز كه اصولا روي تنبان مي آيد در قسمت هاي مختلف غرب گيلان متفاوت است.

پيراهن زنان
در جلگه گيلان، مثل پيراهن زنان غرب گيلان است اما بسيار از آن كوتاه تر است. پيراهن بانوان شرق گيلان به مراتب متنوع تر از پيراهن زنان در غرب گيلان است و تفاوت هايي در آنها مشاهده مي شود.مثلا نوعي از آن، جلو بسته است و از طرف شانه دكمه دارد و نوعي ديگر داراي چاپ پهلو است و غير از يراق دوزي و چرخ دوزي از نخ هاي رنگي نيز در جلوي پيراهن استفاده مي شود.

پيراهن بانوان املشي «چابكي» Cabokiنام دارد و كشاورزي و پولدوزي شده است. پيراهني كه آنها در منزل مي پوشند از
زير سينه چين دارد و بلندي آن به زانو مي رسد. متفاوت ترين پيراهن، پيراهن مرسوم در پاشاكي واقع در «خرارود» است كه چرخدوزي شده و پارچه آن با «پاچال» و ابريشم خام در محل بافته مي شود و اطراف پيراهن به رنگ سرمه اي و به روشيپيچمات با پيله ابريشم رنگ مي شود. اين پيراهن را دختران در روز عروسي يا در مهماني به تن مي كنند.

جليقه :

 جليقه يكي از پوشش هاي متداول بانوان گيلان است . اين پوشش در ناحية غرب گيلان جلخته Jelexte ، نيفتنه niftane ، در شرق گيلان جرقده jarqade يا جرزقه jarzaqe ، و در جلگه هاي گيلان جلقته ، جلتقه ، جلخته و جلخده ناميده مي شود . مدل متداول جليقه ، اصولاً جلوباز سه دكمه و يقه هفت با سه جيب در طرفين است و پشت آن سكگ دارد كه قابليت گشاد و تنگكردن را به آن مي دهد . جنس آن بسته به وضعيت مالي افراد ، متفاوت است . جليقه در نواحي جلگه اي گيلان به صورت ساده مورد استفاده قرار مي گيرد ولي در مناطق كوهستاني و كوهپايه اي سكه دوزي و با نخ هاي رنگي چرخدوزي مي شود . 


منبع:  www.facebook.com/Inja.guilan

http://brn.blogfa.com/category/3

ورزا جنگ

ورزا جنگ

 از رسوم و نمایش های دیرین گیلان  جنگ گاوهای نر است. در گیلان به آنها "ورزا" یا "ورزو" گفته می شود. گاوهای جنگی معمولاً توسط ملاکین یا روستاییان مرفه نگهداری می شدند و فقط به درد مبارزه و جفت گیری می خوردند. این گاوها از شاخ های محکم برخوردارند که وسیله دفاع و حمله آنهاست. کوهان پشت ورزاها به آنها صلابتی می بخشد که هنرمندان سفالگر هزاران سال قبل را به الهام و ساخت شمایل سفالی آنان واداشته است. ساخت سفالینه های قرمز رنگ ملهم از این گاوهای نر زورمند از مشخصه های هنر باستانی گیلان است.

مجسمه گاو سفالي(تپه مارليك گيلان)

قدیمی ترین سندی که به چنین نمایشی در گیلان اشاره دارد فرمانی است نوشته بر روی سنگ مرمر قهوه ای و به خط نستعلیق بر ایوان ورودی مسجد جامع لاهیجان که به دستور "سلطان حسین صفوی" نگاشته شده و طی آن اهالی را از ارتکاب اعمال خلاف بازداشته و امر به تأدیب و تنبیه خلافکاران کرده است.
این فرمان که تاریخ 1106هـ. ق را دارد مردم را از کبوتر پرانی، گرگ دوانی و نگهداری گاو و قوچ و سایر حیوانات به منظور جنگ با یکدیگر بازداشته و این اعمال را ممنوع شمرده است.

ورزا جنگ ازديدگاه وبسايت دیده بان حقوق حیوانات:

ورزا جنگ  اقدام غیر اخلاقی و کریهی که در استان گیلان به صورت علنی انجام می شود. وادار کردن گاوهای نر(ورزا Varzaa در گویش گیلکی) به جنگی بی دلیل و خونین برای شرط بندی.

لازم به ذکر است که طبق دستورات اسلام این شرط بندی بر این عمل شنیع حرام بوده و آزار حیوانات نیز به گفته فقها در این شرایط حرام است. ضابطین قضایی می توانند به دلیل اینکه چنین جرمی در ملا عام انجام می شود و مصداق بارز جرم مشهود است بدون نیاز به شاکی خصوصی به ماجرا ورود و با آن برخورد کنند.

دیده بان حقوق حیوانات، با جمع آوری استنادات و اسناد لازم این مساله را در دست پیگیری دارد.


منبع:

www.saltiti.ir
www.arw.ir
http://brn.blogfa.com/category/3

تصاویری از روستای شکاکم


ادامه نوشته

آرامگاه های استان گیلان

آرامگاه های استان گیلان                                     

 

ماکسیم گورکی می‌گوید: «زیر هر سنگ قبر، یک تاریخ کامل نهفته است.» این سخن با وجود عیار سنجیده‌اش که هر شخص در گذشته را مجموعه‌ای از‌ یادها و  انبوهی از دانسته‌هایی می‌داند که با خود زیر خاک برده، توجه به معرفتی را که هر سنگ قبر به ما می‌دهد، را نادیده گرفته است.  

مشاهده سنگ قبر و قبرستان، احساس گذشته را در انسان برمی انگیزد و همین احساس گذشته است که انسان را به قلمرو تاریخ می‌کشاند. ژول میشله* - مورّخ فرانسوی- وقتی صحبت ازخاطرات کودکی خویش می‌کرد، تأثیر اقامت در مجاورت گورستان پرلاشز را از دلایل توجّه خود به تاریخ می‌دانست.[1]

نه تنها شهر، دیار و آثار تاریخی با مورّخ سخن می‌گویند و او را در نشنة گذشته‌ها فرو می‌برند، حتی یک قبر هم با مورّخ نجواها دارد و رازهای گذشته را با وی در میان می‌گذارد. محقق آرامگاه‌شناس، یک آرامگاه را بررسی کرده، هویّت اصلی آن را در بسیاری جهات می‌کاود؛ مانند اطلاعات آماری در مورد سنّ و سال متوّفیات، متوسط عمر آنان، تعداد زنان و مردان و کودکان، علل فوت، آمار مشاهیری چون هنرمندان، سیاستمداران، دانشمندان، ورزشکاران و...؛ همچنین توپوگرافی (نقشه‌برداری و مکان نگاری) و موقعیت آرامگاه، تعیین نوع و اَشکال مختلف سنگ‌های قبور، تعیین پوشش گیاهی و نوع درختان منطقه، ترسیم نقشه و بخش‌های مختلف آرامگاه، ذکر تاریخ و اقوال مختلف و داستان‌های مربوط به آن آرامگاه و خلاصه هر اطلاعاتی که بتواند هویّت واقعی یک آرامگاه را شناسایی نماید. به طور اختصار می‌توان گفت آرامگاه‌شناسان بعد از مرگ انسان، حق حیات را از او سلب نمی‌کنند و نام و نشان او را برای همیشه زنده نگه می‌دارند.[2]

افتخار به نیاکان و سعی در حفظِ آنچه ما را به نوعی با گذشته مرتبط می‌دارد، حسی طبیعی و مؤثر در شناسایی و حفظ فرهنگ و هویّت قومی است. در واقع هویّت امروزی ما بر اساس کمک و معاونت اَجدادمان و بر اساس داشته‌های به ارث رسیده از آن‌ها، در قرون متمادی شکل گرفته است.

اللّهیار صالح، زادگاه خود، آران را بیش از اندازه دوست داشت و هر زمان که از آنجا صحبت می‌شد، از گورستانش یاد می‌کرد و می‌گفت: «از سنگ قبرهای آنجا در می‌یابم که در گذشته چه قصبة معتبری بوده و چه بزرگانی داشته است».[3]

سنگ قبرها می‌توانند قِدمت گورستان‌ها و دهکده‌های اطراف و ترکیب و تنوّع مذهبی  مناطق را بیان کرده، اطلاعات ارزشمندی در این رابطه به محققین ارائه نمایند. نازار گورگیانتس در کتاب ارامنة ایران  با مشاهدة سنگ قبرهای گورستان انزلی می‌نویسد: «یکی از سنگ قبرهای قابل توجه در این گورستان، کتیبه‌ای بدین مضمون دارد: "سنگ قبر مانوئل لاهیجانی، فرزند ماناسه، 17اُکتبر 1849 م."  این سنگ قبر نشان می‌دهد که در آن زمان، ارامنه در لاهیجان نیز سکونت داشته اند»[4].

مطالعة نوشته‌های سنگ قبرها، ما را با نوع اصطلاحات رایج زمانشان آشنا می‌کند: دربارة آوردن ماهِ فارسی به جای شهر عربی، می‌گوید: «در گورستانی از آبادی‌های بویراحمد سفلی، گردش می‌کردیم؛ تاریخ سنگی را خواندم که "فی ماه رجب" در آن ذکر شده بود. دوستم، اسلام پناه، گفت که نباید درست باشد. گفتم در سنگ‌های قدیم مخصوصاً روستاهای دور از شهرها و حتی انجامه‌های نسخه‌های قدیم، دیده‌ام که حجّارها و کاتب‌‌ها به جای "شهر" عربی، "ماهِ" فارسی را در ترکیب نام ماه‌های قمری نوشته‌اند».

در کتابخانة مرعشی قم بودم. دانشمند گرامی، آقای دکتر محمود مرعشی، نسخة جدیدی را حاوی سه رسالة پزشکی و نجومی که خریداری کرده بودند، آوردند و دیدم. این مجموعه به خط جلال ادیب بود و این تاریخ در آن نوشته شده بود: فی منتصف ماه محرّم سنة خمس عشر سبعمائه[5].

امروزه به دانش مزارشناسی توجّه کمتری می‌شود، اما این رشته از پیشینة دیرینه‌ای برخوردار است. کتاب شدالازارتألیف معین الدّین جنید شیرازی، نگاشته به سال 791 ه‍ . ق. به عربی که توسط فرزند مؤلف- عیسی بن جنید شیرازی- با عنوان «تذکرة هزارمَزار» به فارسی ترجمه شده، دربارة مزارات شیراز و کتاب روضات الجنان و جنات الجنان تألیف حسین کربلایی تبریزی، تحریر سال 975 هـ‍ . ق که بیشتر مطالب آن شرح حال اکابر و عُرفای تبریز بر اساس مرقد و مدفن آن‌هاست که با تصحیح و تحشیة عالمانة مرحوم جعفرسلطان القرایی به چاپ رسیده، دو نمونه از قدیمی‌ترین تلاش‌ها در مبحث مزارشناسی‌است. دو کتاب معاصر در این زمینه هم آرامگاه خارجیان اصفهان وآرامگاه اَرامنة اصفهان، به سعی هوشنگ مظاهری است. کوشش او ستودنی است.        

آرامگاه‌ها پس از مساجد، بیش از هر بنای دیگری مورد توجه عام بوده اند.[6]  مطالعات نشان می‌دهد که مردم، مزار امامزادگان و مفاخر فرهنگی را در طول تاریخ، بیش از مزار حکام و اُمرا پاس داشته‌اند. در این راستا، اگر روزی این بناها و آثار آرامگاهی مورد بررسی دقیقی صورت گیرند، نکات مهمّی در ارتباط با تاریخ اجتماعی سرزمین ما به دست خواهند آمد. این  مزارات، رابطی بین حال و گذشته اند و به تقویت اعتقادات دینی، غرور ملی و علایق وطنی کمک می‌کنند.

  

نکته‌هایی پیرامون این نوشتار

هدف از این نوشته، ارائة فهرستی از آرامگاه‌های موجود ازعُرفا و مفاخر ملی و فرهنگی گیلان است. فهرست برداری از امامزادگان و شهیدان، کاری است دامنه دار که خود مجالی دیگر می‌طلبد. از آنجا که این فهرست، تحقیقی کتابخانه‌ای است، نگارنده ادّعایی برای کامل بودن آن ندارد. بر این اساس انتظار دارد تا علاقه‌مندان به این مبحث، با مشارکت خود، فهرست را تکمیل گردانند.          

اینک فهرست:

آپیرجنگلی: از مشایخ صوفیه بود. مقبرة وی در بازکیاگوراب، میان آستانة اشرفیه و لاهیجان واقع شده و مسجد قدیمی آبادی، متصل به بقعه است.

آرسن خاچاطوریان میناسیان: پزشک داروساز، مؤسس اولین سرای سالمندان گیلان و صاحب داروخانة کارون رشت که مردم به وی لقب مسیح گیلان دادند. متوّفی 14 فروردین 1356 ش، مدفون در  مدرسة اَرامنة رشت، خیابان سعدی.

آقا دایی نمایشی: از پیشگامان تئاتر جدید در ایران، متوّفی 1304 ش، مدفون در جوار آرامگاه میرزا کوچک خان.

آوادیس هورتانانیان: بانی اولین سالن نمایش عمومی در رشت، متوّفی 1290ش، مدفون در صحن مدرسه و تماشاخانه، بعدها این مدرسه "انوشیروان" نامیده شد، ولی نام تماشاخانه"سالن آوادیس" باقی ماند.

ابراهیم پورداوود: محقق نامی، متوّفی 26 آبان 1347 ش، مدفون در مکتب خانة خانوادگی‌اش در رشت، کوی حاجی داوود.

ابراهیم فخرایی: روزنامه نگار، محقق و نویسندة معاصر و از یاران میرزا کوچک خان. 16 بهمن 1366 ش. در تهران درگذشت، اما پیکرش را در1370 ش. از بهشت زهرا به گیلان منتقل و در سلیمان داراب، کنار مزار میرزا کوچک خان به خاک سپردند.

ابراهیم گیلانی: پسر شیخ عبدالله زاهد گیلانی، دانشمند، شاعر و خوشنویس قرن 12. متوّفی  1119 هـ. ق، مدفون در لاهیجان.

احمد عاشورپور: متولد 1296 در بندر انزلی، مشهورترین خوانندة ترانه‌های گیلکی، متوفی 22/10/1386ش، مدفون در جوار آرامگاه بی بی حوریة انزلی.

اسماعیل جنگلی: خواهرزادة میرزاکوچک خان جنگلی، مؤلف کتاب قیام جنگل، متوفی فروردین 1327ش مدفون در سلیمان داراب.

امیره تی تی:  دختر سلطان محمدخان حاتمی بوده که در945 هـ. ق درنبرد با خان احمدخان، حکمران لاهیجان کشته شد. او در نواحی رودبار و منجیل مدفون شده که به این بنا در زبان محلی، سیّد پرنور گفته می‌شود.

امین الدّوله، میرزا علی خان:  متولد 1260 ش، پسرحاج میرزا محمدخان سینک، از مردم مازندران، ولی مقیم سینک لواسان بوده است. وی لقب‌های متعدّد یافت: منشی حضور، امین الملک و امین الدّوله. تا مقام صدارت بالا رفت. متوّفی 1322ش.، در تکیه مجاور بُقعة آقا سیدمحمّدرضا در لشت نشا به خاک سپرده شد.

بابا حسن: از شاگردان شیخ زاهد گیلانی، بقعة بابا حسن درلوندویل آستارا قرار دارد. لازم به ذکر است کلمة بابا، مجازاً به معنی پیر و سالخورده است و عنوان احترامی برای صوفیان، عارفان و حکیمان در فارسی و ترکی بوده است.

بابا علی:  از شاگردان شیخ زاهد گیلانی، بُقعة بابا علی در دهکدة بابا علی در آستارا .

باباولی:  مدفن قادر پیغمبر، بقعة بابا ولی در دهکدة بابا ولی در دیلمان، بنایی چهار گوش با دری است که در سال 1348 ش. دزدیده شد و نقاشی های آیینی روی دیوارهای اتاق، ایوان و سقف و یک صندوق با کتیبة فارسی و تاریخ  999 ه‍ . ق.

بی‌بی فاطمه: معروف به خیرالنساء، دختر شیخ عبدالله صومعی و مادرعبدالقادر گیلانی،‌ رئیس فرقة قادریه- در صومعه سرا.

پیرجلودار:  در فومن، بنایی ساده و جنگلی.

پیرزاهد:  بقعة پیرزاهد در سیاه رودِ آلیان فومن، آرامگاه منسوب به شیخ زاهد گیلانی که می‌گویند هنگام رفتن به آذربایجان با شیخ صفی، در این آبادی فوت کرد  و به خاک سپرده شد. آرامگاه واقعی، در شیخانورلاهیجان

پیر محمّد: در رودسر، پیش ازصفوّیه.

پیر موسی: مزار پیرموسی در دهکده‌ای به همین نام در شرق بازار کوچصفهان با چهارارسی قدیمی درضلع شرقی.

پیرعلی:  بُقعة پیرعلی در محلة پیرعلی لاهیجان با گنبدی که داخل آن ابیاتی از محتشم کاشانی به تاریخ 1235 ق. نوشته شده است.

پیرقطب‌ا‌لدین: در آستارا، دهکدة باغچه سرا.

پیرولی خان (محمودخوارزمی):  معروف به پوریای ولی، واقع در منطقة منارة بازار، صومعه سرا.

تی تی خانم: عمّة شاه عبّاس بزرگ، مدفون در دهکدة شکاکم لاهیجان.

جهانگیر سرتیپ پور: محقق و شاعر، صاحب کتاب نام‌ها و نامدارهای گیلان، متوّفی 1371 ش. مدفون در سلیمان داراب رشت.

چهار پادشاه: بُقعة چهار پادشاه در لاهیجان. مرقد سیّد خرّم کیا یا سیّد خورکیا، مقتول در 647 ق. وی سیّدِ زیدی بود و از آنجا که چند شهید دیگر زیدی، ازجمله سیّد رضی را هم در اینجا به خاک سپرده اند، این نام را داراست.

حسن بگ دشت: بُقعة حسن بگ دشت، قبر مشتاق علی درویش لاهیجانی نیز در آن است و در ایوان آن نقش‌های مربوط به صحرای کربلاست.

حسین کسمایی: شاعر و روزنامه‌نگار مبارز، متوّفی 1299ش، مدفون در سلیمان داراب.

حیدرخان عمو اوغلی: اهل ارومیه بود. دوران قیام میرزا کوچک خان، حیدر خان با وی همکار و دوست بود، اما این اتحاد به سبب اختلاف سلیقه، به جدال انجامید. حیدرخان توسط طرفداران میرزا، در محلة پسیخان رشت کشته شد و در قبرستان آن محله دفن گردید.     

دکتر حشمت (ابراهیم حشمت): همسنگر و همرزم میرزا کوچک خان، در یازدهم شعبان 1327 ق. در قُرُق کارگزاری (محل فعلی اداره ثبت واسناد) به دار آویخته شد و در گورستان چله خانة رشت دفن گردید.

سلیمان دارابی:  عارف، مدفن در قرارگاه خود، سلیمان داراب. تاریخ صندوق مزار وی 953 ق. را نشان می‌دهد.

سلطان محمدکیا(سرتربت): در زمین‌های کشاچک واقع شده. در حیاط این بنا گورهای سلطان محمدکیا - فرمانروای لاهیجان - پسرش میرزا علی کیا و پری سلطان - دختر سلطان محمد- قرار دارند. آن‌ها بین سال‌های 883  تا 912 ه‍ . ق فوت کرده‌اند. کتیبه‌ای بر مدار وی نصب شده که تاریخ احداث بنا را به دست میرزاعلی در 883 ه‍ . ق نشان می‌دهد.

سیّد شرف‌شاه: آرامگاه پیرشرفشاه در روستای دارسرا در پنج کیلومتری شرق رضوان شهر، شاعر و عارف، متوّفی قرن هشتم هجری. بر اساس شجرة موجود در بُقعه، نسَب وی از ده پشت به امام موسی کاظم می‌رسد. اشعار وی در قالب دو بیتی و به صورت هجایی سروده شده که مردم گیلان هنوز آن‌ها را می‌خوانند

سیّده بانو:  معروف به مزار مادر شرفشاه، در دارسرا.

شهدی لنگرودی (محمد شهدی‌نژاد):  شاعر، متوّفی دی ماه 1371 ش.، مدفون در لنگرود.

شیخ ابراهیم: فرزند شیخ عبدالله زاهد گیلانی، عَمَّّ شیخ محمد علی حزین گیلانی و شاگرد پدرخود در خوشنویسی و شاعری. وی حاشیه‌ای بر کتاب علامة حلی، رافع الخلاف و حاشیه‌ای بر کشّاف نوشته و در شاعری نیز اشعاری در مدح و رثای امامان به یادگار گذاشته است. متوّفی 1119 ه‍ . ق مدفون در لاهیجان.

شیخ تاج الدین: بُقعة شیخ تاج الدّین محمود خیوی (منسوب به خیاو مشکین شهر کنونی در آذربایجان)، با کتیبه‌ای مورّخ 732 ه‍ . ق مدفون در لمیر محلة آستارا، سه سنگ قبرداخل بقعه به شیخ و یارانش تعلق دارد.

شیخ زاهد گیلانی:  تاج الدّین ابراهیم (615-711 ق.) در دهکدة شیخانور لاهیجان، کتیبة صندوق 711 ه‍ .‍ ق، پدرزن و مرشدِ شیخ صفی‌الدّین اردبیلی.

شهیدان:  نام قطعه‌ای است از صحرای ناصریه، متعلق به تومانیانس، بانکدار ارمنی که امروزه جزء محوّطة بیمارستان پورسینای رشت است. مدفن چهار تن از مدافعان رشت که توسط افراد روسیه تزاری دستگیر و به سبب ردّ پیشنهادهای آنان در سیزدهم صفر 1330 ق. به دار آویخته و همگی در یک گودال به خاک سپرده شدند. نام شهیدان: عبدالعزیز شریعتمدار طالشی، میرزا یوسف خان جوبنه ای -سرتیپ و معاون نظمیة گیلان- صالح خان مژدهی -افسر سرباز- و کاظم خان علی اوستا - نایب کلانتری ناحیة سبز میدان کیاب.

شیون فومنی (میراحمد سیّد فخری نژاد):  شاعر، متوّفی 1377 ش،  مدفون در سلیمان داراب رشت.

علی زیبا کناری: متولد1332 در بندرانزلی، خواننده و ترانه سرا، متوفی 1370ش، مدفون در سلیمان داراب رشت.

کاشف السّلطنه(آقا محمدخان قاجار قوانلو): وی برای و مشاهدة کشت چای به چین رفت و با زحمت بسیار مقداری بذر چای به ایران آورده، در 1279ق. اوّلین مزرعه چای را ایجاد کرد. (1308ش). در راه بوشهر- شیراز در کتل کلو، اتومبیلش به درّه پَرت شد (یا پَرت کردند!). جنازه‌اش را به لاهیجان برده، و به خاک سپردند.

کیوان (حاج ملا عباس علی قزوینی): متولد1277ش فرزند اسماعیل از مُریدان گنابادی، روحانی عارف که در اواخر عمر از فرقة مزبور اعراض کرد و سرانجام در 1357ش، در حالی که هشتاد سال داشت، در بیمارستان آمریکایی رشت درگذشت و در سلیمان داراب مدفون گردید.

محمّد مهدوی: از علمای  پژوهشگر، صاحب تألیفات متعدّد از جمله جغرافیای گیلان، متوّفی دی ماه 1361ش، مدفون در حسینیة مدرسة جامع لاهیجان

محمّد معین: دانشمند و استاد دانشگاه، اوّلین صاحب مدرک دکترای ادبیات فارسی در ایران، مؤلف فرهنگ معین، متوّفی 1350ش، مدفون در آستانة اشرفیه.

محمود بهزاد‌‌: متولد 1292ش، دکترای داروسازی، مؤلف، مترجم و مدرس دبیرستان البرزتهران. او به پدر زیست‌شناسی نوین ایران معروف است. مدفون در سلیمان داراب رشت.

میرزاکوچک خان: متولد 1257ش،  در محلة استاد سرای رشت،  مبارز، بانی نهضت جنگل و جمهوری گیلان، متوفی یازدهم آذر1300ش، مدفون در سلیمان داراب.

میرشمس‌الدّین لاهیجی: از معارف زمان شاه اسماعیل اول صفوی. این بنا داخل شهرلاهیجان واقع شده، سنگ قبرآرامگاه، تاریخ 1017 ه‍ . ق دارد.

ولی الله اردشیری : متولد 1324 لنگرود، دبیر نمونة فیزیک دبیرستان‌های گیلان، شاگرد پروفسورحسابی، متوفی 1381ش، مدفون در سلیمان داراب رشت.

هدایت‌الله خان: پسر حاج جمال فومنی، پسر امیردباج، معروف به اتل خان رشتی،  پس از قتلِ نادر در گیلان ادّعای استقلال کرد و در عصر کریم خان قدرتش افزون شد. در 1201 ه‍ . ق جنگی میان وی و مصطفی خان دولو -سردارآغا محمد خان- درگرفت. وی هنگامی که با کشتی عازم باکو بود، به دریا افتاد. بدنش را در بندر انزلی دفن کرده، سرش را برای آغا محمّد خان فرستادند.

 

دیدار مردمی ایرج ندیمی با مردم روستاهای شکاکم و ایشکا

در این دیدار که بعد از ظهر روز  جمعه, 26 خرداد 1391 ساعت 19:22  در مساجد روستاهای ایشکا و شکاکم برگزار گردید، مردم این روستاها، مسائل و مشکلات خود را با ایرج ندیمی مطرح نمودند.


روستای شکاکم


روستای ایشکا



آموزش اصولی روش تولید کود آلی به زنان روستای شکاکم


مدیر جهاد کشاورزی لاهیجان گفت: با برگزاری یک دوره کلاس آموزشی، زنان روستایی این شهرستان با روش تولید کود آلی با استفاده از کرم خاکی آشنا شدند.

علی امیری میکال در گفت‌وگو با خبرگزاری ایرنا افزود: در این دوره آموزشی که در روستای شکاکم لاهیجان برگزار شد، ۲۵ کشاورز زن روستایی حضور داشتند.
وی گفت: در این دوره آموزشی، کارشناسان بخش خصوصی و مدیریت جهاد کشاورزی شرکت‌کنندگان را با نحوه تولید ورمی کمپوست آشنا کردند.
وی اظهار کرد: زنان روستایی شرکت‌کننده در این دوره آموزشی با توجه به آموزش‌های کارشناسان به صورت تئوری و عملی اطلاعات لازم را درخصوص تولید کود آلی با استفاده از کرم خاکی به‌دست آوردند.
امیری میکال یادآور شد: تبدیل زباله‌های خانگی به کود آلی، جایگزینی ورمی کمپوست با کودهای شیمیایی، افزایش درآمد زارعین از طریق فروش ورمی کمپوست و از اهداف مهم برگزاری این دوره آموزشی بوده است.

هوش به این میگن

تصویر متحرکه صبر کنید تا لود بشه


عکس کودکی مهران غفوریان

فوايد ورزش درماني در درمان کمردرد

فوايد ورزش درماني در درمان کمردرد
ورزش درماني باعث درمان انواع مختلف کمردرد مي شود ورزش تاثيرات مختلفي روي اعضاء بدن مي گذارد که اين تاثيرات داراي فوايد درماني زيادي هستند و به اين شکل باعث درمان علتهاي اصلي کمردرد مي گردد
اکنون به تعدادي از تاثيرات درماني ورزش اشاره مي کنيم
1_ ورزش منظم، باعث کاهش وزن افراد چاق و رسيدن به وزن متناسب مي شود اين موضوع فشار وارد بر کمر را کم کرده و باعث درمان کمردردهايي ميشود که به خاطر اضافه وزن ايجاد شده اند
2_ ورزش باعث بيشتر شدن انعطاف بدني مي گردد انعطاف بدني ، توانايي حرکات در جهات مختلف را افزايش مي دهد و کمردر هاي حاصل از خشکي کمر را درمان مي کند
3_ به وسيله ي ورزشهاي مخصوص مي توان عضلات شکم و کمر را تقويت کرد عضلات قوي از ستون فقرات محافظت مي کنند و از آسيب ديدگي آن جلوگيري مي نمايند عظلات نيرومند مي توانند از ديسکهاي آسيب ديده حفاظت کنند و کمردردهاي حاصل از صدمات ديسک را درمان نمايند
آموزش روش صحيح نرمشها جهت درمان کمردرد
1_ پياده روي و دويدن آرام:پياده روي باعث کاهش وزن مي شود و ميتوان گفت بهترين ورزش جهت کم کردن وزن ، پياده روي يا دويدن آرام مي باشد پياده روي علاوه بر کاهش وزن باعث پيشگيري از گسترش پوکي استخوان مي شود
پياده روي در فضاي باز و محيطي آرام و نشاط بخش باعث درمان افسردگي و ناراحتي رواني و کمردرد هاي حاصل از اين ناراحتي مي شود
روش انجام:پياده روي را از مقدار کم ( پنج دقيقه در روز) شروع کرده و اندک اندک آن را زياد کنيد و به نيم ساعت در روز برسانيد
مقدار پياده روي براي کاهش وزن بايد از 20 دقيقه بيشتر باشد
پياده روي بايد با سرعتي متوسط انجام گيرد براي بدست آوردن سرعت پياده روي بايد از ضربان قلب استفاده کنيد براي اين کار نبض خود را رد حين پياده روي بشماريد سپس با استفاده از فرمول زير سرعت پياده روي را بدست آوريد
(تعداد نبض در يک دقيقه در حالت پياده روي = سن _180)
اگر نبض شما کمتر مي زند ، سرعت خود را بالا ببريد و اگر نبض شما سريعتر مي زند ،بايد سرعت پياده روي را کمتر کنيد
2_ شنا و انجام حرکات در آب:شنا يکي از ورزشهاي مفيد براي بسياري از کمردردها مي باشد فشار آب روي عضلات بدن باعث قوي و مستحکم شدن آنها مي شود آب باعث کاهش وزن بدن مي گردد و فشار وارد بر ستون فقرات کم مي شود از طرفي آب در برابر حرکات بدن مقاومت مي کند و انجام حرکات نياز به قدرت بيشتري دارند
روش انجام:ابتدا به طور آرام وارد قسمت کم عمق استخر شويد و از شيرجه زدن و جهش در آب خودداري کنيد سپس به طور آرام در آب قدم بزنيد بعد به طرف پشت و از سمت چپ و راست در آب قدم بزنيد و بعد از آن سعي کنيد از جلو و سپس از پشت روي آب دراز بکشيد
3_ انجام حرکات روي صندلي 
حرکت اول:روي صندلي بنشينيد و بدن را به سمت جلو خم کنيد هنگام خم شدن به سمت جلو عضلات خود را راحت قرار دهيد و شانه ها را به سمت جلو آزاد کنيد و اجازه دهيد دستان شما به طرف پايين کشيده شوند 5 ثانيه در اين حالت قرار بگيريد ، سپس به حالت اول بر گرديد و 5 ثانيه صبر کنيد ، اين حرکت را سه بار تکرار کنيد
حرکت دوم:روي صندلي نشسته و يک زانوي خود را به بغل بگيريد و 10 ثانيه صبر کنيد ، سپس زانوي ديگر را در بغل گرفته و 10 ثانيه صبر کنيد اين حرکت را پنج بار تکرار کنيد
4_ انجام حرکات به حالت دراز کش
حرکت اول: به پشت روي زمين دراز بکشيد و سپس زانوهاي خود را توي شکم خود جمع نمائيد و با دستهاي خود دور زانوها را قلاب کرده و زانوها را به طور کامل به شکم بچسبانيد 10 ثانيه در اين حالت باقي بمانيد و سپس به آرامي پاها را رها کرده و روي زمين بگذاريد واين حرکت را 3 مرتبه انجام دهيد ( انجام اين حرکت در هنگام کمردرد اشکالي ندارد)
حرکت دوم:به پشت روي زمين دراز بکشيد اکنون دستهاي خود را به حالت کشيده در بالاي سر خود قرار دهيد و سعي کنيد بدن خود را بکشيد ( مثل اينکه مي خواهيد خود را چند سانتي متر بلندتر کنيد) در اين حالت عضلات شما کشيده مي شود و قوس کمر شما بيشتر مي شود به طوري که احساس مي کنيد تنها پاشنه هاي پا و بالاي کمر شما روي زمين است 10 ثانيه در اين حالت باقي بمانيد سپس 10 ثانيه به حالت دراز کش استراحت کنيد اين حرکت را 3 مرتبه تکرار کنيد( اين حرکت براي افرادي که قوس کمرشان کم شده است و يا ديسکهاي يا مهره هاي آنها فشرده است مفيد است)
حرکت سوم: به پشت روي زمين دراز بکشيد و پاهاي خود را صاف و کشيده روي زمين قرار دهيد اکنون پاي راست خود را از زمين بلند کنيد و 10 ثانيه آن را بالاتر از زمين قرار دهيد سپس پاي راست را روي زمين قرار داده و پس از 3 ثانيه استراحت پاي چپ را بلند کنيد و 10 ثانيه آنرا بالا نگهداريد سپس 3 ثانيه استراحت کرده و حرکت را از اول شروع کنيد اين حرکت را 3 بار تکرار کنيد( انجام اين حرکت باعث تقويت عضلات شکم و پاها مي شود و انجام آن در زمان کمر درد ، بدون اشکال است)

پ ن پ تصویری



ضوابط و مقررات اجرایی


نحوه  قرار گیری ساختمان

با توجه به موقعیت آب و هوایی و وزش بادهای غربی و رده های باران در فصل پاییز و زمستان ساختمان می بایست طوری قرار گیرد که از رده های باران در امان باشند. بنابراین بهترین جهت برای استقرار ساختمان، سمت جنوب با 15 درجه تمایل به سمت شرق است که در آن صورت ساختمان از تابش بهتر خورشید در زمستان و وزش نسیم مناسب در تابستان بهره خواهد برد

جهت در امان ماندن از رده های باران و بادهای غربی از تعبیه پنجره درسمت غرب پرهیز شود.

قطعات تفکیکی بهتر است در قواره های شمالی – جنوبی تنظیم شوند و حتی الامکان از پذیرش تفکیک به شکل قطعات شرقی – غربی پرهیز شود.

چون اکثر خانوارهای روستایی دارای احشام و طیور می باشند لازم است این فضاها در فاصله معین و دورتری از فضای مسکونی و به خصوص چاه آب تعبیه شوند. همچنین انبار برای نگهداری شلتوک برنج و محصولات تولیدی نیز سرویسهای بهداشتی در پشت ساختمان و در فاصله  مناسب واحد مسکونی ایجاد شود.

ضوابط مربوط به سطوح زیر بنا :

سرویسهای بهداشتی ، انبار و طویله احشام و طیور می بایست در پشت ساختمان و در فاصله  مناسبی از آن احداث شود و سطح مجموع آنها نبایست بیش از 10 درصد مساحت عرض باشد.

به جهت حفاظت از رطوبت زمین لازم  است تا کرسی چینی حداقل به ارتفاع 8/0 متر انجام پذیرد.

- هر گونه احداث زیر زمین به جهت آبگیر بودن سطح زمین و رطوبت آن توصیه نمی شود.

- رعایت فاصله از دیوارهای جانبی، جهت جریان هوا الزامی است.

- پوشش سقف از ایرانیت – حلب یا سفال و با 25%  شیب پیشنهاد می شود.

- دیوارهای جانبی در صورتی که باریک باشند با ضخامت 35% متر و در غیر این صورت 20% متر اجرا شود.

- تعداد طبقات در قطعات مسکونی باتوجه به ترام حداکثر دو طبقه روی پیلوت

- حداکثر ارتفاع طبقات از کف تا زیر سقف 70/2 متر باشد.

- از تعبیه هر گونه پنجره و درب در جهت غربی و شمال غربی به جهت نفوذ باران حتی الامکان اجتناب شود.

- دیوارهای داخلی و خارجی نیز پس از اتمام کار توسط رنگهای روشن رنگ آمیزی گردد.